کد مطلب:7702 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:305

ذكر حوادث و وقايعي كه در دوران غيبت رخ مي دهد1
مقاله




ذكر حوادث و وقايعي كه در دوران غيبت رخ مي دهد



قسمت اول



بدان كه حوادث و وقائعي از ابتداي غيبت تا هنگام ظهور رخ خواهد داد كه از آنها پيش گويي شده ولي اينها بر دو نوعند نوعي علامتند و نوعي نه، بلكه صرفاً حوادثي است كه در دوران غيبت و در طول اين مدت اتفاق مي افتد، خواه صد سال پيش از ظهور باشد و خواه پانصد سال و خواه بيشتر يا كمتر، فقط مقصود اين است كه اين امور بعد از غيبت اتفاق خواهد افتاد.

و آنها كه علامتند بر دو نوعند: نوعي علامت قرب ظهور است، يعني علامت آن است كه ظهور نزديك است و چند سالي بيش نخواهد بود و نوعي علامت ظهور است كه در آن سال ظاهر مي شود يا ظاهر شده، و بعضي از اين امور حتمي است يعني حتمي الوقوع كه حتماً واقع خواهد شد و بعضي غير حتمي كه محتمل است واقع نشود.

و نيز بدان كه بعضي از آنها كه اطلاق علامت بر وي شده حتمي العلامه است يعني چون واقع شود مسلم نشانه قرب ظهور يا خود ظهور است و بعضي غير حتمي العلامه يعني با اين كه واقع شود لازم نيست كه علامت قرب ظهور يا خود ظهور باشد، بلكه ممكن است كه واقع شود و مع ذلك ظهور به تأخير افتد، مانند اختلاف بني العباس و انقراض دولت ايشان كه اطلاق علامت بر وي شده و از علامات خوانده شده.

پس بين حتمي العلامه و حتمي الوقوع ملازمه نيست، ممكن است وقوع از حتمي باشد اما علامت بودنش حتمي نباشد، مانند همان اختلاف و انقراض بني العباس. و ممكن است وقوعش حتم نباشد اما اگر واقع شود علامت بودنش حتم باشد، مانند بعض از علامات سماوي و ارضي غير آن پنج علامت كه ذكر خواهد شد و ممكن است هر دو باشد: هم وقوعش حتمي و هم علامت بودنش حتمي باشد مانند آن پنج علامت خروج سفياني و صيحه آسماني و خروج خراساني و يماني و خسف بيداء و غير ذلك.



رفع خلط و اشتباه



متقدمين يعني مؤلفين اول چون نظر تحقيق نداشتند بلكه بيشتر نظر جمع آوري داشته اند و آنچه واقع خواهد شد تا ساعت ظهور همه را يك جا نوشته، ملاحظه مقدم و مؤخر نكرده اند، بلكه همه را به اسم علامت نوشته اند حتي اين كه تحقيقي هم از فرج نكرده اند كه دو فرج است: فرج جزئي و فرج كلي و به صرف اين كه در حديث مثلاً ذكر شده كه علامت فرج شما يا علامت فرج در فلان است يا فرجي نخواهد بود مگر در فلان يا بعد از فلان فرج خواهد بود؛ همه را حمل بر فرج كلي كرده و به همين لحاظ او را در علامت ظهور ذكر كرده اند، با اين كه آنها علامات فرجهاي جزئي بوده كه واقع شده و گذشته.

آري نسبت به آن قدماء مانند صدوق و مفيد و كليني و شيخ طوسي كه هنوز آن امور واقع نشده بود و احتمال اين هم نمي دادند كه اين همه غيبت طولاني شود بعدي ندارد كه همه را علامت فرج كلي بگمارند، ديگرن هم كه آمدند بر منوال ايشان نوشتند، بالاخره اين خلط، سبب اشتباه متأخرين شد، تحقيق نكرده آن چه ديدند نوشتند و همه را به نام علامات خواندند و نام كتاب را علائم الظهور نهادند، سپس مورد حمله و اعتراض مخالفين قرار گرفتند كه چرا علامات ظاهر شد و او ظاهر نشد؟ ناچار نشدند كه در جواب بگويند: اينها علامات حتمي نبوده، زيرا كه در اخبار تصريح شده كه بعضي از علامات حتمي است و بعضي حتمي نيست.

باز خود در حيص و بيص افتادند كه بعضي از همانها را در اخبار از حتميات شمرده، مانند همان اختلاف و انقراض بني العباس و مع ذلك تخلف كرده، همه اينها از جهت اين است كه متوجه نشدند كه وقايع غير از علامات است. اگر چه به وجهي هم مي توان آنها را علامت خواند و علامات فرج جزئي غير علامات فرج كلي است. و حتميه دو نوع است: حتمي الوقوع و حتمي العلامه، اگر از اول تحقيق و تنقيح مي شد نه اشتباه مي شد و نه مورد اعتراض مي گرديد.

ـ مانعي ندارد كه همه را هم به وجهي علامت بنامند، زيرا كه در عين حال هر كدام به وجهي علامت است و به وجهي علامت فرج است، اما كي و چه وقت محقق نيست و به اين لحاظ هر كدام في الجمله علاميتي دارد.

در اخبار نسبت به بعضي اسم علامت به او اطلاق شده بلكه حتي خود غيبت امام (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هم علامت فرج خوانده شده، محمّد بن زياد گفت:

به امام علي النقي (عليه السلام) نوشتم سؤال كردم از فرج حضرت، نوشت: هرگاه صاحب شما غيبت كند از دار ظالمين پس متوقع فرج باشيد.(1)

پس مانعي ندارد كه اطلاع علامت يا علامت فرج شود، اما بايد تحقيق كرده شود كه فرج دو فرج است و علامت دو نوع.



مطلب ديگر



اين وقايعي كه پيش گويي شده است از پيغمبر (صلي الله عليه و آله وسلم) و ائمه طاهرين (عليهم السلام) بر دو نوع است: نوعي وقايع كليه عامه است كه جنبه نوعيت و عموميت و كليت دارد و نوعي وقايع خاصه است، مثلاً اخبار به فلان امر يا فلان واقعه.

اما نوع اول: بسياري از آنها به عباراتي ذكر شده كه اختصاص به عصر غيبت ندارد، مانند اينكه زود است بعد از من يا در امت من چنين و چنان شود، يا زماني بيايد كه چنين و چنان شود، حتي كلمه «در آخر الزمان چنين و چنان شود».

زيرا كه پيغمبر (صلي الله عليه و آله وسلم) به ابوذر فرمود:

قومي در آخر الزمان پيدا شوند كه لباس پشمينه در تابستان و زمستان بپوشند و در اين فضلي براي خود بر ديگران ببينند، ملائكه آسمانها و زمين ايشان را لعنت مي كنند.(2)

اشاره به ظهور صوفيه است با اينكه ابوهاشم صوفي كه مؤسس صوفيه است در زمان حضرت باقر (عليه السلام) ظاهر شد، پس مراد از آخر الزمان عهد خود آن حضرت است.

خلاصه بسياري از اينها به عباراتي است كه اختصاص به زمان غيبت ندارد چه رسد به اينكه اختصاصش به زمان ما يا آخر همه ازمنه باشد، بلكه اين اموري است كه پيش گويي شده و به تدريج در ازمنه واقع مي شود. بلي بعضي از آنها پيش از تولد و غيبت آن حضرت ظاهر شده ولي چون ادامه و استمرار دارد لهذا جزء وقايع دوران غيبت نيز حساب شد.

پس مراد به وقايع زمان غيبت اعم از آن است كه حدوثش در عصر غيبت باشد يا پيش حادث شده و همچنان باقي است و بيشتر نظر در ذكر همه اين وقايع و حوادث با اين كه علامت نيستند و جنبه علامتي ندارند تنبه و بيداري و عبرت و پندگيري مردم است، تا به تكليف و وظيفه خود آشنا شوند و از اين امور اجتناب و احتراز كنند.

اين وقايع عبارت است از فسادهاي ديني و اخلاقي و معاشرتي و كسبي، نوعي و صنفي كه در جامعه پيدا مي شود، بعضي از آنها كه قسمت اكثر است عمومي است و اختصاص به شيعه ندارد و بعضي وقائعي است كه مخصوص شيعه است. لهذا آنها را دو قسمت كردم:

اما قسمت اول: كه در شيعه و غير شيعه است چون بسيار بود قسمت بندي شد و هر كدام در قسمت خود ذكر شد، تا به دست آوردن آن زودتر باشد و چون راجع به هر امري در يك جا جمع شود و پشت سر هم رديف شود مؤثرتر در نفوس خواهد شد و بهتر در غرض مقصود نتيجه بخش خواهد بود.

هر جمله اي كه در هر قسمتي ذكر مي شود ترجمه جمله اي از حديث است بدون كم و زياد و تمام اينها از احاديث پيغمبر (صلي الله عليه و آله وسلم) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) و حضرت باقر (عليه السلام) و حضرت صادق (عليه السلام) است و از اين چهار بيرون نيست.

لهذا از جهت اختصار و ترك تكرار ـ زيرا كه بر اين وجه مستلزم تكرار زياد بود ـ اكتفاء به اصل جمله شد و در هر جمله ذكر گوينده آن نشد و به همين اندازه اكتفا كردم كه اجمالاً تذكر دهم كه از آن چهار بزرگوار بيرون نيست.

در خاتمه متوجه اين گفته حضرت صادق (عليه السلام) باشيد، پس از آن كه وقايع آتيه را فرمود؛ فرمود:

«چون امور را ببيني كه نمايان شده پس همواره بر حذر باش و از خداوند عزوجل طلب نجات كن و بدان كه مردم در سخط خدا مي گذرانند و مشمول غضب خدايند ولكن ايشان را مهلت مي دهد براي امري كه به ايشان اراده دارد».

پس تو جد و جهد كن كه خداوند تو را بر خلاف آنچه ايشان هستند ببيند، پس اگر عذابي بر ايشان نازل شود و تو در ميان ايشان باشي و ترا هم فرا گيرد تعجيل كرده اي به رحمت خدا و اگر ترا نگيرد پس آنان مبتلا گشته و تو بيرون بوده اي از آنچه جرأت بر خدا داشتند.(3)



پي نوشتها :



1. معجم احاديث الامام المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف): 4/206 ح 1254، بحار: 51/159 ب 10 ح 9 و 52/150 ب 22 ح 77.

2. مكارم اخلاق: ص 471.

3. معجم احاديث الامام المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف): 3/415 ح 966، روضه الكافي: ص 39 ح 7.



منبع: مهدي منتظر عليه السلام

محمد جواد خراساني